ینی خوب بودن انقدر سخته؟؟؟

ساخت وبلاگ
واقعا همه جور آدمی تو دنیا پیدا میشه...مثلا خود من؛گاهی شک میکنم زنده باشم

الان سه روزه دارم پارت اول قسمت آخر هری پاتر رو میبینم ینی من یه فیلم دو ساعت و نیمی رو دارم مدام تکرارش میکنم؛فیلمی که کتابشم خوندم و قبلا هم دیدمش.عجیبه واقعا...از این کتاب و فیلما خوشم میاد چون جادوییه و برمیگرده به علایق بچگیم...

اعتراف میکنم(واای خیلی ضایعس) سال اول ابتدایی معلم یکی یکی از بچه ها میپرسید که دلشون میخواد تو آینده چیکاره بشن همه میگفتن معلم؛دکتر بیشتر همین دوتا بود حالا نوبت من رسید کلی استرس داشتم خب چی بگم من؟بگم جادوگر؟ بعد چن بار پرسیدن من جواب دادم هیچی.اون روز واقعا بد بود.من از اینکه راجبه علایقم حرف نزنم متنفر بودم.اون موقع دوس داشتم جادوگر بشم و خبرنگار.فک میکردم این دوتا خیلی چیز میدونن...

سالها گذشت و من اینجا تو این قسمت از زندگیم میبینم که همه ی ما به نوعی جادوگر بودیم؛هستیم...شاید فقط یه قدرت جادویی بتونه این قدرتو به آدم بده که با فقط یه کلمه بتونیم قلبی رو بشکنیم؛زندگی ایی رو نابود کنیم یا قلبی رو ترمیم کنیم؛زندگی ایی رو بسازیم.احتمالا جادوی کسی که با یه کلمه این کار رو میکنه کم از جادوی کسی که با چوبدستی یه لحظه همه چیو ویران میکنه یا میسازه نیست.

اما واقعا کدوم طرفی هستیم؟؟لرد ولدرمورت؟یا هری پاتر؟تاریکی یا روشنایی؟ما با جادومون کدوم طرفی میریم؟محافظ کدومیم؟میخوایم با کدوم یکی بمونیم؟ساعت از نیمه شب گذشته یعنی یه جمعه دیگه هم گذشت و باز جادوی ما اونقدر قوی نبود که ببینیمش که تنها نمونه که با هر اشتباه ما اشک نریزه...

هری پاتر با گفتن لوموس روشن میشد چوبدستیش تا بتونه ببینه؛ ما چطور به اون نوری که بتونیم باهاش راهمونو برای رسیدن به امام عصرمون برسیم بدست بیاریم...شاید فقط اون اشکهایی که تو شب میلاد ریخته میشه کافی نیست شاید جادوی اونام مثل جادوی پری سیندرلا فقط تا نیمه شب دووم داشته باشه.

ما به جادویی قوی تر احتیاج داریم..مثل یه باور..باور اینکه کسی قرار نیست بیاد بلکه کسی باید بره...اون کسی که عمریه غروبای جمعه ادعای انتظارش رو داریم هست؛ کسی که نیست ماییم....شاید کسی که به واقع باید ظهور کنه نه اون بلکه خودمونیم که باید اونقدر قدرت خوبی تو ما قوی باشه که بتونیم تو عصر اون حضور داشته باشیم اگه قراره حرکتی باشه این حرکت باید به سمت نور و برای نور باشه

تفاوت تو زمان و مکان نیست تو نگاهه...این نگاه باید اونقدر با خوبی تغذیه بشه که بتونه ببینه قدرت دیدن نور رو داشته باشه...شاید بهتره ایندفه اگه قراره به چیزی یا کسی نگاه کرد با عشق باشه نه بی تفاوتی و غضب اگه قراره چیزی رو بشنویم اون صداها و کلماتی باشه که امیدواری عشق و آگاهی رو به ما میده اگه باید حرفی بزنیم زیباترین کلمات با بهترین حس ها باشه..اگه قرار باشه حسی به کسی بدیم خوبی باشه وبس محبت باشه وتمام.اگه قراره با تمام تواناییامون جادویی داشته باشیم اون جادو ترمیم روح های خسته و قلبهای شکسته باشه

اگه باید دلیلی برای دیدن صاحب زمان باشه اون علاقه باشه نه خستگی از تمام زمانهایی که گذشت...

من یه قسمت دو ساعت و نیمی از یه فیلمو بار ها رو بارها میبینم فقط برای دیدن همون یک دقیقه ایی از فیلم که مورد علاقمه شاید لازم باشه تمام سختی های خوب بودن و متفاوت بودن از خیلیا رو تحمل کنیم بخاطر دیدن همون یه آدم خوبه.... 

یکی از تلخی های زندگی اینه که من نشستم و عدد 313 رو تکرار میکنمو هر دفه به این فک میکنم که

ینی واقعا سیصدتا آدم خوب؛آدم خوب قوی تو دنیا نیست؟؟؟

راه......
ما را در سایت راه... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : life4vidaa بازدید : 52 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 20:49